دروازه های تمدن بزرگ

دروازههای تمدن بزرگ سالهای 1350 تا 1354 سختترین دوره برای نهضت اسلامی و نیروهای مبارز بود، زیرا با گسترش نهضت، رژیم دست به خشونت بیشتر زد و با تبعیدها، زندانهای طولانی، اعدامها و کشتارهای دستهجمعی، به ایجاد جو وحشت دامن زد و با ترساندن مردم، یکهتاز صحنهی

دروازههاي تمدن بزرگ

سالهاي 1350 تا 1354 سختترين دوره براي نهضت اسلامي و نيروهاي مبارز بود، زيرا با گسترش نهضت، رژيم دست به خشونت بيشتر زد و با تبعيدها، زندانهاي طولاني، اعدامها و كشتارهاي دستهجمعي، به ايجاد جو وحشت دامن زد و با ترساندن مردم، يكهتاز صحنهي سياسي شد. كارگزاران رژيم براي خاموشكردن شعلههاي انقلاب و جلوگيري از نفوذ معنوي امام، نه تنها رسالههاي عمليه، پيامها و هرگونه نوشتاري را كه ارتباطي با نهضت داشت ممنوع و سانسور كردند، حتي بردن نام امام را جرمي نابخشودني شمردند. و تبليغات وسيعي در زمينهي اين كه ايران به رهبري شاه در آستانهي تمدن بزرگ قرار گرفته است، به راه انداختند.

در اين راستا، حزب رستاخيز با هياهوي تبليغاتي زيادي به راه افتاد و سران سرسپردهي آن تمدن بزرگ را ـ همان وابستگي كامل به غرب ـ به مردم محروم نويد دادند و رژيم كه سالها با جنجال و نمايش، نظام دو حزبي را نردبان ترقي معرفي كرده بود، در فضيلت تك حزبي دست به تبليغات زد.

رهبر نهضت به مناسبت سالگشت 15 خرداد، بيانيهاي صادر كرد و پرده از روي بازي سياسي حزب رستاخيز برداشت و آن را تحريم كرد. امام در اين بيانيه از حوزهي علميهي قم خواست خاطرهي 15 خرداد را هر چه باشكوهتر برگزار كند.

از سوي ديگر، چون رژيم ميكوشيد براي متمركزكردن قدرت و مشغولساختن ملت با بازي جديد، آنان را به شركت در حزب فرمايشي رستاخيز مجبور سازد، رهبر نهضت اسلامي اعلام كرد:

 

نظر به مخالفت اين حزب با اسلام و مصالح ملت مسلم، شركت در آن براي عموم ملت حرام و كمك به ظلم و استيصال مسلمين است; و مخالفت با آن از روشنترين موارد نهي از منكر است... علماي اعلام و ساير طبقات بدانند كه تشكيل اين حزب مقدمهي بدبختيهاي بسيار است كه اثراتش بهتدريج ظاهر ميشود... بر خطباي محترم، محصلين و طبقهي جوانان دانشگاهي و طبقات كارگر، زارع و تجار و اصناف است كه با مبارزات پيگير و همهجانبه و مقاومت منفي، اساس اين حزب را ويران كنند و مطمئن باشند كه رژيم در حال فرو ريختن است.

شركتنكردن ملت ايران در حزب و انتخابات فرمايشي، نمونهي بيداري و پيروزي است.

رشد ملت است كه حزب ساختگي شاه را با آن همه رعد و برق و عربده رسوا ساخت، و شاه را گرفتار آشفتگي و هيجان كرد.(253)

 

حضرت امام در پيامي ديگر، خطاب به انجمنهاي اسلامي دانشجويان امريكا و كانادا در 17 رمضان 1395 ق. نظر روشن خود را در زمينهي حزب رستاخيز، مسائل ايران و ورشكستگي رژيم ايران بيان كرد.(254)

مراسم 15 خرداد سال 1354 كه به توصيهي امام باشكوهتر از قبل در مدرسهي فيضيه برگزار شد، تا 17 خرداد به طول كشيد. اين مدرسه چند بار مورد هجوم پليس و ساواك قرار گرفت تا اين كه در 17 خرداد كماندوهاي رژيم، خيابانهاي اصلي را به اشغال درآوردند و در پي حملهي آنان، پانصد نفر از طلاب و شركتكنندگان دستگير و تعدادي مضروب شدند و مأموران ساواك جمعي را به زندان اوين و عدهاي را به سربازخانهها فرستادند. حدود صد نفر از بازداشتشدگان به زندانهايي از 3 تا 15 سال محكوم شدند و روزنامهها به دستور ساواك، بعد از دو روز سكوت، با تيتر درشت نوشتند:

 

نقابداران در قم بلوا كردند; و عوامل ارتجاع سياه و سرخ در لباس روحانيت و با شعارهاي كمونيستي آشوب بپا كردند.

 

از سوي ديگر، چون رژيم در آن سالها تبليغات گستردهاي براي ايجاد هراس نسبت به عمليات مسلحانه بهراه انداخته بود، از اين فرصت استفاده و شايع كرد:

 

مقاديري مواد منفجره و نشريات مضره در اطاقهاي طلابِ دستگير شده، كشف و ضبط گرديده است.(255)

نخستين ثمرهي حزب رستاخيز، مجلس شوراي ملي دورهي بيست و چهارم ـ آخرين مجلس رژيم ـ بود كه در شهريور 1354 افتتاح شد.

شاه كه خود را پيروز ميدان ميديد، هنگام افتتاح مجلس، كينهتوزي خود را نسبت به اسلام، و نيات شوم خود را دربارهي ملت مسلمان ايران بر زبان آورد و در توضيح سياست اسلامزدايي كه از امريكا الهام گرفته بود، گفت:

 

يكي از جنبههاي مهم تحول اجتماعي و عميق جامعهي امروزي ايران كه ميبايد دقيقاً مورد توجه قرار گيرد، از ميان بردن آثار و مظاهر ناپسند دورانهاي انحطاط اجتماعي و اخلاقي گذشته است. تاريخ طولاني كشور ما شاهد هجومهاي فراوان خارجي، و به كرات نيز شاهد اشغال موقتي كشور از طرف بيگانگان بوده كه طبعاً هر اشغالي با آنكه سرانجام به غلبهي معنوي و فرهنگي ايران منجر شده، يادگارها و آثار شومي نيز مخصوصاً در زمينهي فكري و روحي بر جاي گذاشته است كه با ماهيت و اصالت واقعي و روح و فرهنگ ايراني هماهنگ نيست.

ملت ما مصمم است در اين دوران تازه از زندگي خويش، تمام آثار انحطاط و ضعف و فساد و زبوني گذشته را به دست فراموشي بسپارد، و داراي اين رسالت معنوي است كه ارزشهاي مثبت و جاوداني فرهنگ ايراني را از همهي آلودگيهايي كه ممكن است به دست عوامل بيگانه(!) در اين فرهنگ راه يافته باشد، دور سازد; و هر آنچه را كه نشان سازندگي و پاكي و نيرومندي ندارد، و بنابراين شايستهي فرهنگ ايراني نيست، از آن كنار گذارد (!).

 

شاه در اين سخنراني به اشاره، كليهي ضعفها و عقبماندگيهاي گذشته را به آثار بازمانده از غلبهي فرهنگي و معنوي مهاجمين و بيگانگان اشغالگر نسبت داد. البته منظور وي از اشغالگرهاي بيگانه، انگليس و امريكا نبود; بلكه او اسلام را هدف قرار داده بود و ميخواست اسلامزدايي را تنها راه رسيدن به ترقي و تمدن قلمداد نمايد.

دومين دستآورد حزب رستاخيز تغيير تاريخ هجري به تاريخ شاهنشاهي بود.

در پايان سال 1354، دو مجلس شورا و سنا در يك اجلاس مشترك تصويب كردند مبدأ تاريخ به شاهنشاهي تغيير يابد و همه تاريخ جديد را به كار برند.

صحنهگردانان نمايش ميخواستند تاريخ جديد بهگونهاي باشد كه دو رقم آخر آن، تعداد سالهاي سلطنت شاه را نشان دهد. بر اين اساس ناگزير شدند سال 1355 شمسي را به سال 2535 شاهنشاهي تبديل كنند، ولي بعد از آن متوجه شدند قافيه را باختهاند، زيرا سال 1350 را به عنوان دو هزار و پانصدمين سال بنيانگذاري شاهنشاهي جشن گرفته و آن را تثبيت كرده بودند و به اين ترتيب سال 1355 بايد به عنوان سال 2505 شاهنشاهي اعلام ميشد!

از سوي ديگر با اعلام اين كه بيست و دو ميليون ايراني عضويت حزب رستاخيز را پذيرفتهاند، كارگردانان اين نمايش بزرگ تصور ميكردند هر چه را به نمايش بگذارند، ملت بيچون و چرا ميپذيرند! اما واقعيت چنين نبود و آنان وقتي از خواب بيدار شدند كه روحانيت، يكپارچه در برابر اين اهانت بزرگ به پاخاست، و ملت مسلمان ايران نيز حمايت بيدريغ خود را در پشتيباني از روحانيت اعلام كرد.

عقبنشيني قابل پيشبيني سردمداران رژيم كه همواره با به خطر افتادن جدي تاج و تخت از خود نشان ميدادند، بار ديگر پوشاليبودن قدرتنماييهاي شاه و تخيليبودن شاهنشاهيشدن ايران را ثابت كرد. به اين ترتيب، پس از يك نمايش كوتاه، بار ديگر حاكميت عقيدهي اسلامي به ثبوت رسيد و تاريخ هجري به ايران اسلامي بازگشت.

 




| شناسه مطلب: 79460